خاطرات تا یک ماهگی آرسام
عزیز دل مامان امروز یعنی 22 آبان یک ماهه شدی.پسرم اتفاقای این یک ماهو واست تعریف میکنم.اول اینکه قبل اینکه تو دنیا بیای مامان 2هفته تو خونه مامانی بود و همش بهش سرم وصل بود.آخه دکتر میگفت آب دور بچه کم شده,باید سرم درمانی کنی و مایعات زیاد بخوری.بالاخره هرجور بود با سرم و آب شمارو کشوندیم به تاریخ اصلی سزارین.22مهر به دنیا اومدی.روزای اول نمیتونستی سینه رو بگیری و شیر بخوری.منم که اصلا شیر ندلشتم.خیلی سخت بود.طفلی خاله صدف میومد گاهی بهت شیر میداد تا سیر بشی,بعضی وقتام واست شیر میدوشید بابا میرفت میگرفت میاورد تو شیشه بهت میدادیم.وقتایی که زیر سینه بودی مامانی با سرنگ ازون شیرا میریخت گوشه لبت تا هم سیر بشی و هم سینه رو بگیری.پسرم خیلی خلاصه...
نویسنده :
مامان و بابا
13:23